سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 86/9/5 | 12:43 صبح | نویسنده : سید حسینعلی قدوسی

 

 

آرزوهای شهید چمران

آرزو داشتم یتیمی با چشم اشک آلود به خواب فرو نرود،

ناله دردمندی در نیمه های شب ،سکوت ظلمت را نشکافد،

آه سوزانی از سر نا امیدی به آسمان نرود.آرزو داشتم که

تجلی صفات خدایی را در همه جا و همه کس ببینم،جمال

وجلال و کمال و علم ،خلاقیت و عشق ،محبت واخلاص

و انسانیت را مدار زندگی بیابم.آرزو داشتم که شمع باشم،

سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرارکنم.به کفر،

جهل وطمع اجازه ندهم که بر دنیا سیطره یابند

 




تاریخ : دوشنبه 86/9/5 | 12:24 صبح | نویسنده : سید حسینعلی قدوسی
عشق 

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

همان یک لحظه ی اول ،

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

به روی یکدگر ، ویرانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

که در همسایه ی صدها گرسنه ،

چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،

نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

که می دیدم یکی عریان و لرزان ،

دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،

زمین و آسمان را ،

واژگون ، مستانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهرِ استغفارِ این بیدادگرها تیز کرده ،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

سُبحه ی صد دانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

برای خاطرِ تنها یکی مجنون صحراگردِ بی سامان ،

هزاران لیلی نازآفرین را کوبه کو ،

آواره و دیوانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

به گردِ شمعِ سوزانِ دلِ عشّاقِ سرگردان ،

سراپای وجودِ بی وفا معشوق را ،

پروانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

به عرشِ کبریایی ، با همه صبرِ خدایی ،

تا که می دیدم عزیزِ نابجایی ،

ناز بر یک نارواگردیده خواری می فروشد ،

گردشِ این چرخ را ،

وارونه بی صبرانه می کردم.

 عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،

که می دیدم مشوّش عارف و عامی ،

ز برقِ فتنه ی این علمِ عالم سوزِ مردم کُش ،

به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدومِ هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!

چرا من جای او باشم ،

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تابِ تماشایِ تمامِ زشتکاری هایِ این مخلوق را دارد!

وگرنه من به جای او چو بودم،

یک نفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!




تاریخ : جمعه 86/9/2 | 12:0 عصر | نویسنده : سید حسینعلی قدوسی

سلام

جاتون خالی حرم چه صفایی داشت دلم نمیخواست از حرم  برم بیرون حتی دو دفعه تا دم در رفتم ولی دوباره برگشتم  چه حالی چه هوایی چه صحن با صفایی انگار همه فرشته های خدا

اونجا جمع شدن  انقدر مست وخمار این هوای روح انگیز میشدی که دلت نمیخواد بری آخه بگم ،بهت نشون میده که در آغوش گرفته ات، که اینقدر دلبری میکنه این فضا  که از خود بی خود شدن یک کارش .....ادامه داره

راستی بچه ها من تا سه شنبه  مشهدم هر کی هر پیغامی داره من براش نامه رسون میشم  براش پیغامش و به حرم میرسونم توکل بر خدا  اگه خواستی پیام بزار  با اسم کوچیکت  یاعلی